این روزها به چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران نزدیک میشویم و در دیوار شهر به تذکار پیشرفتهای حاصل چهار دهه حاکمیت دین سالارانه آذین بسته شده است. بهراستی نیز مردم ما پس از گذشت هزاران سال تجربه تحمل استبداد در داخل و همنشینی با استعمار در خارج، فریادی را که از نجف و سپس نوفل لوشاتو بر علیه نظام ستمشاهی بلند شد فریادی از گلوی خویش دانستند و به اذعان سرشناسترین نظریهپردازان انقلاب و تاریخنگاران جنبشهای اجتماعی، بزرگترین جنبش مدنی عاری از خشونت را به پیروزی رساندند. از همان فردای پیروزی اما، دغدغه همیشگی پیشگامان نهضت، رهبری انقلاب و معماران نظام نوین، مخاطرات نگهداشت این دستاورد تاریخی و پیشروی به سوی تحقق آرمانهای آن بود: خواست یکصدوپنجاه ساله مردم ایران برای پیشرفت از طریق نهادینه شدن استقلال، آزادی، عدالت. از میان آنها میتوان از شهید آیت الله دکتر بهشتی یاد کرد که در سخن خود را در تلویزیون ملی آزاد شده در شب همهپرسی برای تعیین نظام با هشدار به مردم به پایان برد: هشدار نسبت به خطر ظهور استبدادهایی جدید که میتوانست تمامی آن دستاوردها را با باد نسیان بسپارد، اگر شهروندان گمان کنند دیگر وظیفهای بر عهده ندارند. کدام وظیفه؟ وظیفه سنگین دیدبانی در قبال آنچه در این سرزمین میگذرد. به تعبیر بلند سیدالشهدای انقلاب، «مراقب باش سرنوشتت را به دست که خواهی سپرد؛ سرنوشت خود و انقلاب و جامعه.» آری! بهراستی نیز یک جامعه انقلابی همچون یک انسان باایمان، نیازمند محاسبه و مراقبه است. اگر شبهای قدر را شبهای حسابکشی از نفس و مرور کردارو پندار و گفتار آدمی طی سالی که از عمرش گذشته میدانیم، در ایام دهه فجر باید به حسابکشی از خود، جامعه، حاکمان و مجموعه نظام همت گماشت. و چهلسالگی انقلاب اگر باید تفاوتی با سیونه سالگی آن داشته باشد، در بررسی نقادانه راه طی شده چهار دهه گذشته است، بسیار بیش از آن که به یادآوری پیشرفتهای حاصل شده خلاصه گردد.
منبع: نشریه ندای حوزه