سیدعلیرضا حسینیبهشتی
استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
حضرت علی(ع)، قهرمان مبارزه با امپراطوری دروغ است؛ این شاید مهمترین بُعد از ابعاد این شخصیت ماندگار تاریخ بشریت و شایستهترین میراث او برای زمانهای است که در آن زندگی میکنیم؛ زمانهای که دروغ با هزاران زیور و زینت، بر همه عرصههای زندگی جوامع انسانی سایه افکنده است. از نخستین روزهای دوره حکومت علی(ع)، ناصحان و سیاستپیشگان به دیدارش شتافتند تا پندش دهند که تا زمانی که پایههای حکومتش استحکام لازم را نیافته، تلاش برای تحقق آرزویش مبنی بر بازگشت به سرچشمههای زلال انقلاب اسلامی پیامبر(ص) و بازگرداندن محور آسیاب حکمرانی به «سیاست حقیقت» را به تعویق اندازد. او را به توجه به اصول «سیاستمداری» سفارش کردند، چرا که فراست در حکومتداری را با میزان پایبندی به «سیاست واقعگرا» میسنجیدند. از همین رو بود که او را به مماشات با حکومت معاویه در شام و حکمرانی دیگر والیان منصوب عثمان توصیه میکردند. علی(ع) اما، میدانست که از دستان آلوده به خونهای به ناحق بر زمین ریخته و شکمهای انباشته از غارت بیتالمال نمیتوان انتظار اقامه حق و عدل داشت، هرچند به سابقه همراهی و همدمی با پیامبر(ص) یا شرکت در جنگ و جهاد آراسته باشند. علی(ع) بیمحابا اعلام میکند که اگر بیست و پنج سال سکوت را به اصرار مردمانی که از ستم ستمگران خرد و کلان به ستوه آمدهاند میشکند، برای آن است که با این نظام غارتگری مبارزه کند و تا آنجا پیش خواهد رفت که اموال به غارت رفته را حتی اگر به کابین زنان رفته باشد، به جای خویش بازگرداند. مگر عدالت به معنایی جز قرار دادن هر چیز در جایگاه شایسته آن شناخته شده و مگر اقامه عدل جز بازگرداندن امور به جایگاه بایستهشان است؟ اگر علی(ع) در پی حاکمیت شایستهسالاری است در راستای همین عدالتخواهی است و اگر با امپراطوری دروغ در میافتد از آن روست که نیک میداند سیطره دروغ بر حکومت، بسترساز هجوم موریانههای فساد به بنیانهای جامعه است و تنها راستی است که قوامدهنده سرمایه اجتماعی است. چنین است که در توصیف تباهترین جوامع میگوید:
پس در آن هنگام، باطل بر جای استوار شود و نادانی بر طبیعت سوار، گردنکشی در چشم همگان بزرگ نماید و دعوت به حق اندک و کمخریدار. روزگار همچون درندهای دیوانه حمله آرد و باطل آرمیده برخیزد و چون شتر نر بانگ بردارد. تبهکاری محور برادری مردم شود، گریز از دین آغاز گردد، بر گرد دروغ با هم دوست گردند، راستی مایه کینتوزی و دشمنی شود، فرزندان آکنده از خشم شوند، باران، کشتزارها را بسوزاند. فرومایگان بر صدر و پاکان و راستان فرو کشیده شوند. مردمان همچون گرگان شوند و زمامداران همچون درندگانی که تهیدستان را طعمه خود میدانند و تهیدستان را همچون مردگان. سرچشمه راستی بخشکد و دروغ از هر سو بجوشد. دوستی را تنها در زبان بهکار برند و در دل دشمن یکدیگر باشند. تبهکاری و نافرمانی و گناه دستمایه خویشاوندی گردد و پاکدامنی مایه شگفتی. و اسلام همچون پوستین وارونه پوشیده شود.(خطبه ۱۰۸)
اینک ما در زادروز خجسته آن امام همام، در میانه ابرهای تیره و تاری که راههای نجات را چنان در تاریکی فروخورده که گمگشتگی و سرگشتگی شیوه معمول و مألوف حیات بشر شده، سخت نیازمند رهجویان و رهنوردانی هستیم که با تکیه بر نعمت نبوی و میراث علوی، قهرمانانه بر تاریکیها بشورند و دیوارهای به ظاهر مستحکم اما سستبنیان کاخ امپراطوری دروغ را فرو ریزند. اینک ما در آستانه سالی نو، به نو کردن جامه دلهایمان نیازمندیم؛ جامههایی از جنس نور، از تاروپود راستی و نیز گامهایی استوار در بازگشت به حق عدل؛ یا محول الحول و الاحوال.