بسترسازی یک تحول

شاید بتوان گفت که اینک که کار مستندسازی تاریخچه اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا از سال 1344 که تأسیس شد تا سال 1360 که نخستین مرحله از فعالیت های آن به پایان رسید به پنجمین مجلد خود رسیده است، جایگاه تاریخی و دامنه اثرگذاری آن تلاش ها هم برای مخاطبان امروز و هم برای همراهان دیروز تا حدود زیادی آشکار شده باشد. واقعیت این است که کنش های جمعی مردم ایران که فرازهایی مانند جنبش مشروطه خواهی، نهضت ملی شدن صنعت نفت و قیام پانزده خرداد را به خود دید و در پی تحقق مطالبات ملی مانند استقلال، آزادی، عدالت و پیشرفت بود، در فاصله سال های 1342 تا 1357، مجموعه ای از تلاش های سازمان یافته جمعی و فعالیت های پراکنده فردی را در بر می گرفت که نهایتا با وقوع انقلاب اسلامی به دستاوردهای مهم می انجامد و هیچ فرد، گروه و قشری را نمی توان به عنوان تنها کنشگر/ کنشگران مؤثر در پیدایش آن دانست.

جنبش دانشجویی، به وسیع ترین مفهومش، سهمی بس مهم در سیر و صیرورت این تحول خواهی داشته است. مبارزات دانشجویان داخل و خارج از کشور علیه نظام خودکامه حاکم بر کشور، نه تنها دانشگاه ها را به عرصه همیشگی مقاومت مدنی در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی تبدیل کرده بود، که اثرگذاری آن از محیط های دانشگاهی بس فراتر رفته و دم به دم، روح مبارزه و آرمان اصلاح طلبی را در اقشار دیگر، به ویژه اقشار متوسط تحصیل کرده، می دمید. دانشجویان، سفیران روش اندیشی و آگاهی بخشی به اقصی نقاط کشور و پیام آوران واقعیت های جامعه ایرانی به مردم کشورهایی بودند که دولت هایشان یا از پشتیبانان سرسخت نظام شاهنشاهی ستمگر بودند یا بنا به حفظ منافع خود چشم بر ادامه سیاست های سرکوبگرانه آن بسته بودند.

جنبش دانشجویی خارج از کشور تا پیروزی انقلاب اسلامی مراحل مختلف و افت و خیزهای گوناگونی به خود دید. چه بسیار تشکل ها و سازمان هایی که توسط دانشجویان، به طور مستقل یا به عنوان شاخه سازمانی در درون کشور، تشکیل شدند و منحل گشتند. در این میان، شاید بتوان «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» در اروپا و آمریکا را یکی از پایدارترین و گسترده ترین این گونه تشکل ها دانست. این سازمان که در مراحل اولیه تحت تأثیر نهضت مقاوت ملی و با گرایش ملی گرایانه شکل گرفت، به تدریج میزبان اندیشه های چپ مارکسیستی به ویژه با خوانش مائویستی شد و به واسطه فروکش کردن فعالیت حرکت های ملی گرا در داخل، اختلافات ایدئولوژیکی و سیاسی، سست شدن همبستگی های دانشجویی و عدم تعهد به موازین اخلاقی در بخش هایی از آن، دامنه جذب همکاری دانشجویانی که برای ادامه تحصیل به اروپا و آمریکا می رفتند در آن رو به کاهش نهاد. در همین ایام، و تحت تأثیر قیام پانزده خرداد، رهبری قاطع و سازش ناپذیر امام خمینی و شکل گیری و بسط جریان فکری و فرهنگی نواندیشی دینی در داخل کشور، انجمن های اسلامی دانشجویان در بسیاری از شهرهای اروپا و سپس آمریکا شکل گرفت که با همیاری و همفکری آیت الله دکتر بهشتی، به تأسیس «اتحادی انجمن های اسلامی داشجویان در اروپا (گروه پارسی زبان)» و با اندکی تأخیر با نامی مشابه در آمریکا انجامید.

درست است که در فاصله سال های 1344 تا 1357 تعداد انجمن های اسلامی با کمترین بضاعت مالی و بیش ترین انگیزه ها رشدی چشمگیر داشت، اما محدود کردن توسعه اتحادیه به ابعاد کمی می تواند باعث نادیده گرفتن روند رشد کیفی انجمن ها و استحکام تشکیلات اتحادیه شود که بایسته تبیین و تدوین است. به یاد دارم که در مقطع سال های 1344 تا 1349 که همراه با پدر که مسئولیت اداره مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده داشت در آلمان بودیم و او را در سفرهای کاری- تبلیغی- تفریحی بخش بزرگی از کشورهای اروپای غربی همراهی می کردیم، محافل دانشجویان مسلمان در ذهن من به عنوان محیطی آکنده از صدق و صفا و روابط صمیمانه مبتنی بر ایمان دینی نقش می بست. در سفر مهم و نقش آفرین بهار و تابستان (اردیبهشت تا شهریور) 1357، در سنینی بودم که این تجربه در دو سطح خرد و کلان برایم پررنگ تر و ماندگارتر شد: در سطح خرد، برگزاری مراسم نخستین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی در وین که به واسطه مشارکت جانبی که در آن داشتم؛ و در سطح کلان با حضور در نشستی که به مدت سه روز در مرکز اسلامی هامبورگ برگزار شد و تا آنجا که حافظه ام یاری می کند، هیئت های نمایندگی انجمن های اسلامی دانشجویان از آلمان، اتریش، انگلستان، ایتالیا و فرانسه در آن شرکت داشتند. در آن زمان، حجت الاسلام سید محمد خاتمی مسئولیت مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده داشت و پدر، مادر و خواهر کوچکم در هتلی که با کمک ایشان تدارک شده بود اقامت داشتند و روزها برای شرکت در جلسات پیاپی نشست، به مسجد می آمدند. من اما از پدر اجازه گرفتم که شب ها هم در کنار دانشجویان در مسجد باشم که فرصت مشاهده زیست دانشجویی رایج در میان اعضای انجمن ها را برایم فراهم آورد.

قصد تقدس انجمن های اسلامی دانشجویان ندارم، اما اعتلای اخلاق تشکیلاتی، گردش دموکراتیک مسئولیت ها و عیب یابی و اصلاح مستمر اتحادیه، از ویژگی های ممتاز آن به شمار می رفت. ریشه یابی حاکمیت این ارزش ها بر فعالیت های اتحادیه موضوعی فراتر از این نوشتار مختصر است و اعضای آن زمان آن برای تبیین و تدوین آن شایسته تر از صاحب این قلم هستند. با این حال، اشاره به چند عامل مؤثر، حائز اهمیت است. اول، استقلال اتحادیه است، چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ مالی؛ و همانند هر تشکیلات دیگر، استقلال نوع دوم تأثیری تعیین کننده داشت. بی جهت نبود که با وجود داشتن نقشی مؤثر در شکل گیری و تکامل اتحادیه، شهید بهشتی خود و مرکز اسلامی هامبورگ را فراتر از مشاوری دلسوز برای این تشکل گسترده نمی دانست. همو بود که به رغم کمبودهای مالی جدی اتحادیه، بر استقلال مالی آن، حتی از مرکز اسلامی هامبورگ تأکید داشت. تجربه سال ها تلاش اجتماعی، اهمیت این موضوع در حفظ استقلال تشکل ها را بر وی آشکار کرده بود. به نظر من، رغبت امام خمینی به مکاتبه با اتحادیه، با وجود بدبینی معمول ایشان نسبت به تشکل ها، ناشی از آگاهی نسبت به استقلال آن بود.

عامل دیگر، به زعم من، توانمندی اعضای اتحادیه در حوزه فکر و برنامه ریزی بود. بیش تر انجمن ها، کتابخانه ای از آن خود داشتند که در آن، از کتاب های آیت الله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر علی شریعتی تا تفسیر المیزان علامه طباطبایی و کتاب ها و نشریات بسیار دیگر، یافت می شد و بخشی از جلسات صرف شنیدن مطالب فکری و تحلیل های اجتماعی می شد که توسط اعضاء ارائه می گردید. در حوزه برنامه ریزی فعالیت های دسته جمعی برای اعضاء که هم توجه به امور درسی و هم فوق برنامه را در بر می گرفت، انجمن ها از یکدیگر پیشی می گرفتند.

سومین عامل، عدم اصرار هیئت های مدیره اتحادیه در یکسان سازی انجمن های اسلامی در حوزه فعالیت های محلی شان بود. از همین رو بود که برای نمونه، خط مشی های محلی انجمن اسلامی انگلستان از انجمن اسلامی فرانسه و ایتالیا و هر دوی آنها از آلمان یا اتریش متفاوت بود. البته گاه این تفاوت ها موجب اختلاف نظرهای جدی هم می شد، اما هیچگاه به تلاش برای اعمال سیاست های یکسان سازانه نشد. شاید یکی از علل ماندگاری انسجام و تمامیت اتحادیه در طی آن سال ها، همین بوده است. از همین روست که در مرور فعالیت های اتحادیه، هرچه به سال های پایانی این دوره یعنی 1344 تا 1360 نزدیک تر می شویم، شکل گیری سه جریان چپ، راست و میانه در میان اعضای فعال آن بارزتر می شود.

چهارمین عاملی که به نظر من در موفقیت نسبی اتحادیه نقشی بنیادین داشت، عدم انحصار فعالیت های آن به حوزه سیاست بود. در این میان، شایسته است به تأکید مؤکد شهید بهشتی بر این موضوع اشاره کرد. وی در برابر خواست برخی از فعالان اصلی اتحادیه که به خصوص در سال های منتهی به انقلاب اسلامی به تبدیل آن به یک تشکیلات سیاسی گرایش داشتند، ضمن مجاز دانستن تشکیل چنین تشکل سیاسی در کنار اتحادیه، بر باز بودن آغوش انجمن ها به روی همه دانشجویان ایرانی که برای تحصیلات دانشگاهی به اروپا می رفتند و ای بسا به دلایل مختلف مایل به فعالیت سیاسی به معنای خاص کلمه نبودند، پافشاری می کرد. رسیدگی به امور رفاهی و کمک به استقرار دانشجویان تازه از راه رسیده، جاذبه انجمن های اسلامی را افزایش می داد و باعث رشد کمی و کیفی آنها نسبت به تشکل های دیگر رقیب در اروپا بود.

مجموعه این ویژگی ها، اتحادیه را به منبع سرشاری از نیروهای تحصیل کرده فعال و ورزیده تبدیل کرده بود که هم در سال های مبارزه توانست به عنوان تشکلی اثرگذار در خارج از کشور نقشی مهم در زنده نگه داشتن نهضت اسلامی و مبارزات علیه استبداد داخلی و حامیان خارجی اش ایفا کند و هم در نخستین سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تأمین نیاز مبرم نظام تازه پای جمهوری اسلامی به مدیران کارآمد نقش آفرینی کند. این که چرا به تدریج از استفاده از این نیروی انسانی پرورش یافته در بستر فعالیت های دوران مبارزه خودداری شد، خود موضوعی است که به بررسی ها و تجزیه و تحلیل های مساقل نیازمند است.

با آنچه در سطور بالا آمد، باید اهمیت انتشار اسناد فعالیت های اتحادیه در شناخت تاریخ مبارزات منتهی به انقلاب اسلامی در ایران آشکار گردیده و تلاشی که در این مجموعه صورت گرفته، در خور تقدیری دوچندان شده باشد. با این همه، در راستای اهداف انتشار این مجموعه، بازنشر نشریات اتحادیه که می تواند به فهم مخاطب امروزی از فضای فکری حاکم بر این تشکل فراگیر کمک شایانی کند نیز ضروری می نماید که امید است تدوین کننده محترم بدان دست یازد. افزون بر آن، انتشار تحلیل های انتقادی و تفسیرهای روشنگر متعدد و متنوع از تاریخچه فعالیت های اتحادیه، چه توسط اعضای آن زمان آن و چه توسط ناظران و تحلیلگران بیرون از آن، راه را برای پژوهشگران امروز هموارتر می سازد تا گذشته را چراغ راه آینده قرار دهند.

سیدعلیرضا حسینی بهشتی