درسگفتارهای «عدالت اجتماعی در جوامع چندفرهنگی» – جلسه ۱۰ : نگاهی به الگوی زیستی در آئین زرتشت

جلسه دهم

تاریخ: 21/9/1392

مکان: مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در دو جلسه ی گذشته، مروری داشتیم بر چیستی هویت مدرن و شکل­گیری آن. اما تنها بخشی از هویت ما به مدرنیته معطوف است که ناشی از تأثیری است که از جهان پیرامونمان می گیریم. بخش عمده ی هویت ما، هویت ملی است که متشکل از عنصر دین باوری و عنصر ایرانیت است. پس هویت دینی، یکی از عناصر مهم هویت ملی ما را شکل می­دهد. با توجه به این که می­خواهیم برای یافتن مبنای اجماع همپوش، با حداقل­ها حرکت کنیم، هویت ملی ما ایرانیان و آنچه که بیشتر ما می­توانیم درباره ی آن اشتراک نظر داشته باشیم با مساله ی دینداری و خداباوری گره خورده و با توجه به آنکه ادیان تبیین شده و ریشه­داری که در تاریخ کشورمان سراغ داریم عبارتند از چهار دین اسلام، زرتشت، مسیحیت و یهود، ضروری است بررسی داشته باشیم و ببینیم نکات مشترکی را با توجه به الگوی تحلیلی سه بعدی که پیش از این ارایه شد می­توان پیدا کرد یا نه؟ برای همین، این جلسه به آنچه که آیین زرتشت مربوط می­شود نگاه خواهیم کرد و در جلسه ی آینده به بحث الگوی زیستی مطرح در آیین یهود خواهیم پرداخت.

 

جمعیت زرتشتیان

درباره ی جمعیت زرتشتیان  آمار دقیقی وجود ندارد ولی چیزی بین 250 تا 300 هزار نفر در کل جهان پیرو این آیین هستند. مثلاً در هند 79 هزار، در ایران 25 هزار نفر، در ایالت متحده آمریکا 11 هزار نفر. برخی از این آمارها نشان دهنده مهاجرت­هایی است که در مقاطع مختلف زمانی صورت گرفته است. پیروان زرتشت در دو مرحله مهاجرت گسترده به شبه قاره ی هند داشته­اند: یکی در زمان گسترش اسلام در ایران، یکی هم در زمان قاجار. بعد از انقلاب اسلامی هم مهاجرت­هایی صورت گرفته است. اگر به سنگاپور با جمعیت کم آن نگاه کنیم، این طور به نظر می­رسد که میزان مهاجرت به آن کشور به نسبت بالا بوده است. به هر حال آئین زرتشت واقعیتی است که درجامعه ی ما وجود دارد، چه در شکل یک آئین و چه در رواج برخی از باورها که ممکن است به اشکال دیگری در رسومات ما ایرانیین بروز پیدا کرده باشد.

 

زرتشت و زندگی او

زرتشت بین 1000 تا 1200 سال پیش از میلاد مسیح زندگی می­کرده است. جامعه ی زرتشتیان ایران به طور رسمی تولد او را در 16 فروردین  سال 1768 پیش از میلاد و تاریخ درگذشت او را 5 دی 1691 پیش از میلاد تعیین کرده­اند. درباره ی مکان تولد او اجماعی نیست و از ری، خوارزم، سیستان و آذربایجان نام برده شده است، هرچند بیشتر نظریه های تاریخی، خوارزم را مکان تولد او می دانند. جالب این که زرتشت هم مانند همه پیامبران دیگر در تبلیغ آیین خود با دشواری­های زیادی مواجه بود. در ده سال اول تبلیغ دینش، زرتشت توانست تنها یک نفر را به آیین خود دعوت کند و در ده سال دوم هم یک نفر دیگر. مهم­ترین علت، آئین میترایی است که در زمان او حاکم بود. روحانیت میترایی با روشنگری­های زرتشت مقابله می­کرد و زرتشت دائما تحت تعقیب بوده و از شهری به شهر دیگر مهاجرت می­کرد. دلیل عمده هم این بوده که روحانیت آیین میترا، مجموعه ی نسبتاً کاملی از خرافات و اوهام و پندارهای نادرست دینی را رایج کرده بود و مانند هر طبقه و صنف دیگری که با قدرت پیوند دارد، برای موجودیت خود تلاش می کرد و مخالفان را سرکوب می کرد. در نتیجه، با هر گونه روشنگری که مخالف آیین میترا بود، برخورد می­کرد. توجه دارید که مرزبندی کشورها به شکل امروز نبوده و اقوام در حال مهاجرت بوده­اند. ایرانی­ها از شرق و ادیان شبه قاره هند بسیار متأثر بودند. از طرف دیگر، آنچه در غرب ایران اتفاق می­افتاد هم تأثیرگذار بود. البته خود آیین زرتشت هم بر ادیان دیگر تأثیر گذاشت. درباره ی این که چقدر افلاطون از اندیشه ی ایرانی متأثر بوده، مطالب جالب توجهی نگاشته شده است. زرتشت در زمانه­ای قیام می­کند که پر از اوهام، خرافت و نوعی جهل آراسته شده به مناسک دینی رایج است. گفته می­شود که زمانی که به گشتاسب  (فرمانروای توران) می­رسد، بعد از مدت­ها بحث و گفتگو، گشتاسب متقاعد می­شود و آئین زرتشت را می­پذیرد و بدینگونه، تبلیغ رسمی زرتشت آغاز می­شود. در سرودهایی که از زرتشت باقی مانده، از تنگدستی و کم بودن تعداد حامیان خود می گوید و از برکاری پیشگویان و روحانیان خموطن خود گلایه می کند. بنا به برخی اسناد تاریخی، در سن هفتادوهفت سالگی به شهادت می رسد.

 

اوستا، کتاب آسمانی زرتشت

درباره ی آنچه که به عنوان متون مقدس آیین زرتشت یعنی اوستا در دست است بحث های زیادی وجود دارد. مثلا گفته می شود که اوستایی که در زمان ساسانیان بوده، چندین برابر اوستایی است که امروز در اختیار ماست. اوستا شامل پنج بخش می­شود: یکی یسنا به معنی ستایش و پرستش است. سخنانی که بیش از هر بخش دیگر اوستا به عنوان سخنان زرتشت اعتبار دارد و گاتاها نامیده شده در این بخش قرار دارد که شامل 72 فصل یا هات است. دیگر ویسپرد است که شباهت بسیار زیادی به یسنا دارد و در مراسم مذهبی خوانده می­شود. سوم یشت ها است که برای ستایش امشاسپندان، فرشتگان و ایزدان است که با تحلیل­های زبانی بر روی این متون صورت گرفته، قدر مسلم این است که این متن با آنچه که به عنوان گاتاها در اختیار داریم چند قرن بعد از زرتشت شکل گرفته. چهارم، وندیداد را داریم به عنوان قانون که در آن فقه زرتشت معرفی شده و بسیار با تأخیر هم تألیف شد. پنجم خرده اوستاست که چیزی شبیه مفاتیح الجنان ماست و به آیین ها و اعمال و روزهای مقدس اشاره کرده است. ما در بحث سعی می­کنیم بیشتر روی بخش­هایی که اصالت بیشتر دارند تأکید کنیم یعنی گاهاتا و خیلی وارد مباحث دیگر نخواهیم شد. چون درباره ی این که عناصر غیرزرتشتی وارد این آیین شده، بیشتر کسانی که درباره آیین زرتشت کار می­کنند اتفاق نظر دارند. اما آنچه به عنوان اصالت دین زرتشت مطرح بوده، چیزی نیست که بخواهیم به عنوان نظرمان بر مبنای منابع اسلامی اثبات کنیم، بلکه به لحاظ تاریخی هم اثبات شده است. در نتیجه اجازه دهید به گاهاتا به عنوان متنی که زرتشتیان هم به عنوان اصیل­ترین متن به آن نگاه می­کنند تکیه کنیم.

 

 

 

آموزه های بنیادین آئین زرتشت

نگاهی کنیم به آن بخش­هایی از گاهاتا که به وجوه سه گانه ای که در الگوی تحلیلی خود داشتیم مرتبط است. زرتشت اعتقاد دارد شناخت خدا از طریق نیروی  اندیشه و خرد انسانی انجام می­شود. بنابراین راه شناخت خدا، از طریق عقل و خرد است. توجه دارید این خرد با خردی که در بحث مدرن مطرح می­کنیم ضرورتاً تطابق ندارد. خداوند، خرد جهان را بر پایه ی قانون و هنجار تغییر ناپذیری آفریده که همانا «راستی» است. این راستی به لحاظ مفهومی همان «حق» است و در مقابل راستی، ناراستی چیزی است که در ادبیات اسلامی به عنوان «باطل» می شناسیم. پس راستی شامل همه ی خوبی­ها و خیرها می­شود و در مقابل آن دروغ و نادرستی به معنای بالاتر و جامع­تری از مفهوم دروغی که امروزه می­فهمیم است، هرچند ما هم واژه ی دروغ را از همان ریشه ی زبان اوستایی گرفته­ایم. نکته ی دیگر این که این دو گوهر متضاد موجود در هستی مکمل و لازم و ملزوم هم هستند به این معنی که دومی، مفهوم سلبی اولی است. اما هر گاه این تضاد موجود در هستی در اندیشه ی انسان تجلی کند، نیک و بد به وجود می آید. پس خیر و شر، زائیده ی اندیشه ی انسان است که از طریق اندیشه، به گفتار و کردار او هم راه می یابد. انسان در انتخاب این راه نیک و بد، دارای اختیار است و در قبال انتخابش هم مسئول است.

آئین زرتشت، بهشت (بهترین هستی) را بازتاب رفتار نیک انسان و دوزخ (بدترین هستی) را بازتاب رفتار نادرست انسان می­داند که هم در این جهان بر او بر می­گردد و هم در دنیای پس از مرگ. در این بخش ها، شباهت­ها به باورهای اسلامی بسیار قابل توجه است.

هدف انسان، مبارزه ی پیوسته و پیگیر او با دروغ است. دروغ، چنانچه گفتیم، معادل مفهوم باطل است. نخستین مرحله این مبارزه این است که هرکس به سهم خود بکوشد خود دروغ را رها کند و به راستی بگراید. پس مبارزه ی حق علیه باطل، از رفتار فردی شروع می­شود. نکته ی جالب این که می­گوید حتی کمک کردن به دروغ کاران یا افشا نکردن آنان، باعث تضعیف جدی راستی و تقویت جبهه ی دروغ است؛  گویی وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر را لابه لای این سخنان می توان مشاهده کرد. این مبارزه حق با باطل تا جایی ادامه دارد که در آخرین مرحله، حتی باید رو در روی ناراستی قرار بگیرد و با آن مبارزه کند. نکته ی قابل توجهی که در گاهاتا می­توان دید، پیروزی نهایی حق بر باطل است که چنانچه خواهیم دید، در تورات هم وجود دارد. در مبارزه ی همیشگی نیکی با بدی، سرانجام نیکی و راستی پیروز خواهد شد. انسان در پیکار با بدی و گسترش راستی دو گونه پاداش را باید انتظار داشته باشد: یکی پاداش فردی است که من به عنوان پیروز زرتشت در صورتی که مبارزه کنم و برای نهادینه شدن راستکرداری تلاش کنم، به آرامشی روحی و معنوی دست پیدا می­کنم که نتیجه ی رفتار من است. آن بخش از دستاورد تلاش من که به روابط اجتماعی مربوط می­شود، در نهایت از طریق رسیدن به خدا و پیوستن به او در روز رستاخیز نصیب من می­شود که این دومی، پاداش جمعی من است. نکته ی قابل توجه دیگر این که هیچ انسانی ذاتاً بد به دنیا نمی­آید. بدی زائیده اندیشه نارسای انسان است. خوشبختی بشر به میزان دانش و خرد فرد فرد انسان­ها بستگی دارد. این اشاره به جایگاه عقل، خردورزی و دانش دارد که در یسنای 31 بند 6 به آن پرداخته شده است. در ادامه ی همین محور آمده که اندیشه ی انسان، ارزش بالایی دارد. در نتیجه، هر انسانی باید آزاد باشد تا پس از سنجش راه­های گوناگون با خرد نیک و اندیشه روشن خود، راهش را انتخاب کند؛ انتخاب­گری که مبتنی بر آگاهی و آزادی است. درباره ی آزادی بیان، این مطلب را دارد که حق طبیعی هر انسان است هر کس باید بتواند آزادانه عقاید خود را ابراز کند تا امکان سنجش و گزینش درست برای همه فراهم شود. پس انتخاب دین، برای همه ی انسان­ها آزاد است. نجات دهنده ی بشر یعنی پیامبران یا کسانی که راه پیامبران را می­روند، باید بتواند بر پایه ی قانون راستی، با محبت و مهربانی، اتحاد و دوستی جهانی را به وجود بیاورد. در آیین زرتشت اِعمال خشونت در خود گاهاتا نیست بلکه گرایش ضدخشونت در آن عیان است. یاران راستین خدا یعنی پیامبران، همواره برای پیشرفت بشر در تلاش هستند تا جهان را نو و زندگی را تازه کنند. یعنی همیشه دست اندرکار پالایش حیات انسانی هستند تا هرچه بیشتر زندگی بشری پاک وپاکیزه شود. درباره ی رابطه انسان با محیط زیست خود هم، در یسنای 32 بند 10، اشاره دارد که توجه به محیط زیست و حفظ و نگهداری از آن را مطرح می­کند و بعد به رابطه ی انسان با انسان­های دیگر می رسد. انسان نسبت به جامعه ی خود مسئول است و خوشبختی از آنِ کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد. پس مسئولیت اجتماعی هم پس در آئین زرتشت مطرح است. در راه رسیدن به آرمان راستین باید از خودگذشتگی و فداکاری کرد. بعد می­گوید برتری مردمان در راستگو بودنشان است. دروغ گویان حتی اگر دارای زر و زور هم باشند، بی­ارزشند. پیروان راستین حتی اگر ضعیف باشند، باز هم محترم هستند؛ چیزی شبیه آنچه ما در آیه ی «ان­ اکرمکم عند الله اتقیکم» مشاهده می کنیم که به ما یادآوری می کند تقواپیشگی و مراقبت از این که در مسیر راست حرکت کنیم ارزش دارد نه قدرت سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی. حالا به راحتی می­فهمیم که چرا نظام سیاسی که با آئین میترا پیوند خورده بود، در مقابل گسترش آئین زرتشت مقاومت می­کند. چرا که بحث­هایی را مطرح می­کند که با ساختار قدرت زمان خود منافات دارد. یکی دیگر از نکات مهم در آئین زرتشت این است که رفتار آدمی را بر شالوده ی اخلاق استوار می­کند. شناخت نسبت به زمانه ی خود و شناخت نسبت به آنچه که او به عنوان آئین راستکرداری باید انجام دهد اهمیت دارد. همچنین با ریاضت کشی و رهبانیت مخالفت شده و در آئین زرتشت رهبانیت به شکلی که در مسیحیت هست، دیده نمی­شود. انسان را هم وارث گناه نخستین نمی­داند. در اجزای معنوی و روحانی انسان، سه بخش را تشخیص داده­اند که قسمت اعظم آن از گاتاهاست: دین، فروهر و روان. دین را بیشتر به معنای شهود دینی می­داند از طریق مشاهده یا تأمل. دین هم معنای دین فردی می­دهد و هم جمعی. فروهر، روح آسمانی است که در کنار ایزدان جای دارد. سؤال این است که آیا ایزدان به معنای «خدایان» هست یا «پروردگاران»؟ در عرب جاهلیت هم به الله به عنوان آفریننده ی هستی ایمان داشتند. آفریدگار انسان را هم الله می­دانستند، ولی در مورد نقش پروردگاری و پرورش انسان، ربوبیت، به وجود نیروهای مختلفی معتقد بودند. هم اینها هستند که بعدها به شکل بت­ها مورد احترام قرار می­گیرند. یعنی بت را به معنای ساده ای که ما تصور می کنیم نمی­پرستیدند بلکه احترام به سمبلی بود که نماینده ی نیرویی بود که به کمک الله می­آیند. تمام تلاش و دعوت پیامبر اکرم (ص) در جهت کنار گذاشتن رب­ها بود تا توحید در ربوبیت را هم اشاعه ­دهد که این کار طبیعتاً منافع بسیاری به خطر می­اندازد، به خصوص اشراف و روحانیت وابسته به آن را.

در دوره ی ساسانیان، هر چیزی در گاتاها یا در اوستا تعبیر و تفسیر می­شود تا به نفع استحکام قدرت سیاسی استفاده شود. چنانکه بعدها مفهوم «شاه سایه خداست» (ظل اللهی) از درون همین تفسیرها استخراج شده و شاه می شود نماینده ی فروهر و فر ایزدی، سایه ی خدا روی زمین. مفهوم بعد، «روان» است یعنی نیرویی که درون ما وجود دارد. درباره ی حکومت، الگویی که به طور مستقیم در آیین زرتشت ارایه شده باشد یا به یک معنا حتی تجربه شده باشد، یعنی زرتشت حکومتی تشکیل داده باشد، نداریم. اما مختصاتی برای فرمانروا ارایه شده که نشان می­دهد حاکمان حکیم هستند که باید بر جامعه حاکم باشند.

 

نتیجه

آنچه که تا حالا می­توان جمع­بندی کرد این است در رابطه با بعد معرفت شناختی و بحث عقلانیت در الگوی تحلیلی سه بعدی که داشتیم، آنچه از گاتاها فهمیده می­شود این است که برای خرد انسانی و شناخت عقلانی، ارزش قائل است. این شناخت، بر بعد دیگر الگو که مفهوم انسان است تأثیر دارد وا این گونه تسری پیدا می­کند که انسان صاحب اختیار و اراده است، می­تواند انتخاب کند و برای این که انتخاب او انتخاب باشد باید انتخاب او آگاهانه باشد و آزادانه باشد. یعنی باید با جستجو دین خود را بشناسد و انتخاب کند که مثلا زرتشتی باشد یا نه. بنابراین با پدیده ی آزادی در گرویدن به آئین زرتشت مواجه هستیم، بر خلاف برخی دیگر از ادیان مثل آئین یهود که نمی­توان به اختیار خود یهودی شد. به دنبال این انتخاب­گری، مسئولیت هست و مسئولیت در چند بعد است: یکی در قبال خویشتن خویش که مساله راستکرداری است و این که من مبارزه ی با دروغ و باطل (مسئولیتم در قبال تاریخ) را از درون خود شروع می­کنم. توجه دارید که رابطه ی انسان با خویشتنِ خویش در این الگو بر اساس رابطه ی او با مفهوم خیر شکل می­گیرد. این چیزی است که در فلسفه ی اخلاق پیشامدرن شایع شده بود و در دوران مدرن، مورد نقد قرار گرفت که البته خود آن هم مورد نقدهای جدی قرار گرفته است. رابطه ی من با خالق هستی در این است که من خودم را با آنچه که راستی است و خداوند جهان را بر اساس آن آفریده، منطبق کنم. وظیفه ی اجتماعی و رابطه ی من با دیگران این است که من برای خوشبختی و زندگی نیک دیگران تلاش کنم و مسئول هستم با دروغ و باطل مبارزه کنم. در رابطه ی انسان با طبیعت، مساله ی احترام به طبیعت که در زندگی عادی زرتشتیان هم می­بینید به جز یکی دو مورد که حالا دیگر منسوخ هست مثلاً این که عادت داشتند جنازه­هایشان را دفن و در این که آیا همه ی زرتشتیان هم این کار را می­کردند یا نه، اختلاف نظر هست. نسبت به رابطه ی انسان با تاریخ که مربوط می­شود به پیروزی نهایی حق بر باطل، در آئین زرتشت نوعی فلسفه ی تاریخ را شکل می­دهد که مطابق آن، پیروزی نهایی با حق است.

در این جلسه سعی شد سه وجهی که در الگوی تحلیلی خود داشتیم با استفاده از متن اصیل گاتاها ارایه شود. امیدوارم بحثی که ارایه کردم با باورهای مورد تأیید علمای زرتشتی مغایرت نداشته باشد. در جلسه ی آینده امیدوارم بتوانیم همین بحث را درباره ی آیین یهود داشته باشیم. عنایت دارید با توجه به این که چه درباره ی خود متون مقدس این ادیان و چه به لحاظ تاریخی، اسناد و مدارک بسیار مخدوش است، سعی می­کنیم با مواضع رسمی که خودشان اعلام می­کنند، بحث را پیش ببریم.