این روزها را با یاد گرامیدخت پیامبر اسلام، که درود خداوند بر هر دوی آنان باد، سپری میکنیم و آنچه بر دلها آتش اندوه میافکند، مظلومیت آن بانوی بزرگوار است. بنا به روایات مستند، آن حضرت تنها دو ماه و نیم پس از رحلت پدر بزرگوارش در قید حیات بود و در آن مدت کوتاه، دو غم بزرگ و بههم پیوسته بر جانش سنگینی میکرد: غم از دست دادن پدری که نمونه اعلای انسانیت بود و اندیشه، کردار و رفتارش، الگویی جاودان برای همه بشریت بوده و خواهد بود، و اندوه حاصل از مشاهده انحرافاتی که بهسرعت در انقلاب اسلامی بیستو سه ساله رخ مینمود. مویههای غمافزای فاطمه بر مزار شهدای جنگ احد، بزرگداشتی بود برای همه کسانی که در آن نهضت بزرگ از جان و مال و آبروی خود گذشته بودند تا انسانیت انسان را به او باز گردانند و بیدارباشی برای همه کسانی که دغدغه نگهداشت دستاوردهای آن نهضت انسانساز را داشتند. جفاست که دادخواهیهای فاطمه را به بازپسگیری ارث و میراث پدری تقلیل دهیم، چه، کسی که در آزادگی از مال دنیا تا آن حد پیش رفته که سه روز از طعام خود و خانودهاش برای اطعام مسکین و یتیم و آزادسازی اسیر میگذرد را چه باک که از سند ششدانگ یک باغ و عواید حاصله از آن بگذرد؟ فاطمه را دغدغه عدالت است که به فریاد تظلمخواهی وا میدارد. و نیز جفاست که پیگیری فاطمه برای حفظ حرمت شوی خود و سزاواری برای خلافت پیامبر را به بازپسگیری یک منصب تقلیل دهیم، چه نه علی هوای قدرت دارد و نه فاطمه که سرور زنان بهشت خوانده شده را هوس شهرت و شوکت است. دغدغه فاطمه، نگرانی از خاموشی تدریجی شمع فروزان عدالت در جامعهای است که در پرتو آن، چندسالی است که طعم شیرین آزادی و آزادگی را چشیده است.
و منی که امروز از پس قرنها به آن روزگار تلخ مینگرم، و پیامبر و برگزیدگان خاندان و یاران پیامبر را الگوهایی فروزان و رخشان فراروی بشریت میدانم، به ظلمی که بر هممیهنام رفته و میرود میاندیشم که زنده نگهداشتن آن، کاری است فاطمی. همان هموطنان من که همچون فاطمه فریاد تظلمخواهی برآوردند و از روندهای ستمگرانهای که معیشت آنان را بیرحمانه نشانه رفته شکوه کردند و گلولههای داغ را پاسخ گرفتند و به شهادت رسیدند. مگر تظلمخواهی از این دست چیزی جز پیروی از فرمان قرآن بود که «لایحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم»(آیه ۱۴۸ سوره نساء)؟ و مگر نه این است که کرامت انسان «حصن» اوست و دفاع در برابر تجاوزگر به آن وظیفه او و مرگ در این راه، مقام شهادت را نصیب او میگرداند؟ و مگر نه این است که شوی فاطمه ما را به «یاری مظلوم و دشمنی با ظالم» امر فرموده؟ و مگر نه این است که زندگی بسیاری از هموطنان من، شهروندان جامعه نبوی، این روزها با رنج و شکنج چندبُعدی درآمیخته است و چه بسیار خانوارهایی که در آن واحد با بیماریهای صعبالعلاج، گرسنگی، بیسرپناهی، بیسرپرستی و بیکاری دست و پنجه نرم میکنند؟ و منی که امروز از پس قرنها به فدک فاطمه و دادخواهی وی بهمثابه تلاشی بایسته و شایسته برای بازگرداندن دادگستری عادلانه مینگرم نمیتوانم لحظهای از دلمشغولیام به کسانی که به جرم ایستادگی برای فدک هموطنانشان نزدیک به ده سال است که حصر و حبس خانگی را تجربه میکنند، یا آنها که به جرم تظلمخواهی در گوشه انفرادیها یا بندهای هزارتوی، شب و روزشان را سپری میکنند، دست کشم. و منی که در این سوی تاریخ از آن بزرگ بانوی باشهامت یاد میکنم نمیتوانم به مظلومیت او بیندیشم و از شهادت مظلومانه کسانی که در آسمان یا ازدحام جمعیت قربانی مدیریت جهل شدند، غافل باشم.
یاد فاطمه را بزرگ میداریم نه از آن رو که بر آتش فتنه اختلاف در میان صفوف مسلمین بدمیم و سرگرم منازعات تاریخی که پیگیری آن اگر بیهوده نباشد، بیثمر است، شویم. یاد فاطمه را بزرگ میداریم تا یادمان بماند که مبارزه با ظلم و برپایی عدالت، سرلوحه مأموریت فرستادگان خدا و روشنگران راه خدا بوده و هست و خواهد بود و اگر داعیه فاطمی بودن داریم، ما را گریزی از تلاش برای اقامه آن نیست.
سیدعلیرضا حسینیبهشتی
هشتم بهمنماه ۱۳۹۸